جوراب نت

روزنوشت - الف . ب

جوراب نت

روزنوشت - الف . ب

خوب عزیز من تو که سکوت و بی تفاوتیت از 1 ماه قبل انتخابات تا دیروز همه رو اذیت میکرد ، چرا یه دفعه پاشدی اومدی وسط فتوا میدی که اونایی که می گن فردا عید فطره ساز مخالف می زنن و آدم نیستن و فقط من آدمم ؟! خوب مرجعشون اعلام کرده فردا عید فطره .

خدا وکیلی تو سکوتت آدمو کمتر آزار میده نسبت به این نظراتت !! باشه آقا الان قدر ساکت بودنتو میفهمم ... تو مثال هستیا ! مثل تو زیادن !

پستی با رایحه ی پاییز ...

"" من ، دستم ، عینکم ، مانیتورم و همین مطلبم :دی - عکس : خودم !! ""


در روز های بیکاری به سر می برم ...

دارم سعی می کنم کارهای 15 روز اول مهر رو زودتر جمع و جور کنم تا بتونم ترم رو درست و حسابی شروع کنم .

از انتخاب واحد زیاد راضی نیستم اما بد هم نبود ، به هر حال همه معتقدن انتخاب واحدای TJ استاندارد نیست و باید با سرعت نور واحد بگیری تا عقب نمونی .

حالم خوبه ، نمیدونم چرا 27 شهریور که یه دفعه پاییز شد چرا انقدر دلم گرفت ! یه هو ها ! یه جوری شدم این دو روز ..

امروزم با ماشین که رفته بودم بیرون با اینکه چراغا روشن بودن بازم هوا حالت مه داشت و همه مردم تو خیابونا دپرس بودن .

چیز زیادی از تابستون نفهمیدم ، ماه رمضون هم به هیچ وجه بهم نچسبید ...

توی تعداد صفحات شماره آبان موندم !!

متره ، اقتصاد مهندسی و نقشه برداری رو گذاشتم واسه حذف و اضافه ، خدا کنه گیرم بیاد حداقل یکیش !

هوا خوبه ! دو نفرس ..


مرسی خدا ، بابتش

 

پی نوشت : دو تا عکس باحال دیدم .. یکیش این و یکیشم این

پی نوشت : آهنگای زیادی دانلودیدم ... اینم دو تا پیشنهادیش :

Nelly Furtado - Manos Al Aire

Brian littrel - welcome home

امروز ، به روایت فصل ها ...

فصل اول :

آخ آخ بچه پررو ها رو نیگا !

روشون کم نمیشه !!! نشستم یه لیست از اونایی که عین خر Copy paste می کنن درست کردم دیدم نه ! به اصطلاح بچه زدن نداره ! بابا اون نویسنده بدبخت دست و چشم و زندگیشو میذاره پای مقاله هاش اونوقت تو ور میدارییه فروم یا وبلاگ میزنی مطالبو کپی میکنی به اسم خودت توش !! ای رو تو برم تازه واترمارک روی عکسارو هم به اسم فروم یا سایتت تغییر می دی !! خدا حضرت مهدی الان ظهور نکنه پس کی میخواد ظهور کنه ؟! ( هر کسی از ظن خود به دنبال منجیه ! :دی )

 

فصل دوم :

داشتم یه صفحه ثابت با موضوع آهنگایی که تا حالا آپلود کردم میساختم حدود 120 مگش رو گذاشته بودم تو صفحه که اپرا قاطی کرد و Don't send داد ، 1 ساعت روش کار کرده بودم ، یه حسی بهم دست داد تو مایه های اینکه با کله برم تو مانیتور ا هم خودمو و هم این کامپیوترو یه جا ناکار کرده باشم :))

 

فصل معنویت بر باد رفته(؟!) :

الان 2 و 10 دقیقه بامداده ، شب احیا 23 ماه رمضون ، اعتقادی به حرف زدن با خدا از روی کتاب و انجام ریز به ریز کارا ندارم ، منم با زبون خودم حرف می زنم ... به اندازه کافی هم دین و ایمون دارم و از ترس بابا ننم نماز نمیخونم و تو سر و کلم نمی زنم و تا یه جمله عربی تو یه جایی می گن نمیزنم زیر گریه (!) خوب هر کی یه جور دلش حال می کنه .. ما هم اینجوری !

 

فصل تو :

ن.ع.پ خیلی خاطرتو میخوام . به خدا .. از پشت صحنه می گن بگو خاطرخوات شدم :دی

به پایان فکر نکن ، اندیشیدن به پایان هر چیز ، شیرینی حضورش را از بین می برد ، بگذار تا پایان نیز تو را غافلگیر کند ، مانند آغاز . ( + تاریخ انقضای عشق دست سرنوشت است ، نوشته شده اما ما خودمان را به خریت می زنیم تا مثل ماشین برقی های شهر بازی وقتی وقتمون تموم میشه بگیم .. اِ تموم شد ؟! در صورتی که وقتی میدونستیم پایانی براش وجود داره سعی کردیم از لحظه هاش لذت ببریم )

 

 

نکته ی ویژه ی من در ساعت 3 بامداد :

از دست خودم شاکیم !!!

 

فصل نوستالژیک :

الان یادم اومد مث پست قبلی یه یادی از گذشته ها بکنم ، اولین باری که یه وبلاگ مشابه اینجا نوشتم سال 81 بود که یه وبلاگ تو پرشین بلاگ با عنوان حرف های بی ربط راه انداختم ، آخرین پستم توی اون وبلاگ هم مربوط میشه به 17 بهمن 82 ! ، یه نگاه بهش می کنم خندم میگیره ! روزنوشت داریم تا روزنوشت ! یکیش از سر درده و یکیش از سر بیکاری !!


راستی : اپرا فقط به درد عَمَت میخوری !

اوه اینو یادم رفت بگم  : کلی پی نوشت نوشته بودم ، با اپرا مطلبو فرستادم پرید بیرون گند زد به هر چی با تمرکز نوشته بودم !!

 

جوراب نوازی :

Scorpions – You and I


دستی که به نوشتن نمی رود ... !

دست خودم نیس ، از وقتی تو "خ.الف" لعنتی می نویسم به کمبود حال ، سوژه ، ذوق ، نوآوری ، فناوری ، شادابی و خیلی خوبی های دیگه رسیدم !
شدیدا دوس داشتم بتونم حاصل دسترنج 5 ساله ی خودمو گسترش بدم اما چه کنم که نه خواننده ی ایرانی جنبشو داره و نه دست خودم به نوشتن میره .
الان آهنگای پراکنده کامپیوترو دارم گوش می کنم ، از Owl City گرفته تا The ways (!) باید بشینم عین بچه آدم اینا رو مرتب کنم .
صُب میخواستم برم بانک این 200 تومن ناقابل رو که واسه بستن دهن من و بچه ها دادن رو بریزم به حساب که برای بچه ها کارت به کارت کنم ولی نشد ، یعنی حالشو نداشتم . کلا "خ.الف" اگه 20 درصد توی پیشرفت من موثر بوده 120 درصد توی داغون کردن ذهنم بیش ترین تاثیرو گذاشته !
فعلا شر و ور فلبداهه ی دیگه ای به ذهنم نمیرسه .
یادمه اوایل وبلاگ نویسی "کارایران" ته همه ی مطالب اینو می نوشتم :
""" یک گام جلوتر ، موفق باشید """
یاد باد آن روزگاران .. به به ! دورانی بود واسه خودشا :دی !!

به نام خدا

اصلا حال نوشتن ندارم ! 

پ.ن. : پس از یک اعصاب خوردی مفصل !