-
If one was two , if I was you
دوشنبه 21 دیماه سال 1388 12:26
Well if birds flew under water if a dollar bill was a dime Boy I wouldn't things be crazy but maybe then you come around sometime If steamships flew the sky ways and honey wouldn't made by the bee If black was blue if I was you I'd come back to me There's no way for you to know how much did I miss you so The world...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 17 دیماه سال 1388 18:16
تعطیل
-
به تو مدیونم
پنجشنبه 17 دیماه سال 1388 12:23
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 واسه این که از تو دورم به تو مدیونم واسه کشتن غرورم ، به تو مدیونم تو که حرمتو شکستی ، پای عهدت ننشستی گرچه بازم تو نیازم ، لحظه هامو بد می بازم به تو مدیونم واسه ی چشای خیسم ، به تو مدیونم این که از غم می نویسم ، به تو مدیونم این که بی جونم و سردم ، این که بی روحم...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 17 دیماه سال 1388 12:05
چند تا فحش رکیک و آبدار به انتخاب خودت ... :|
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 15 دیماه سال 1388 16:14
من چقدر بد بودم و خودم نمیدونستم !
-
دوران مجهول زندگی من ؟!؟
یکشنبه 13 دیماه سال 1388 23:06
طبق معمول ، سلام این روزا در جواب "چطوری؟" دقیقا نمیدون مباید بگم .. " ای بد نیستم یا " افتضاحم" اما بنا به سنت معروف ظاهر سازی ایرانی میگم : "خوبم ، مرسی" ! تقریبا 70 درصد درگیرم شدید اما با این حال به کارهای روزمره ام میتونم برسم و استراحتم به اندازه و خوبه ، خدا رو شکر کارها...
-
ته چاهی بدهید
جمعه 11 دیماه سال 1388 12:04
غصه ای دارم با نی لبکی سر ِکوهی گر نیست ته چاهی بدهید تا برای دل خود بنوازم ...
-
شاکی روزگار ، منم ...
جمعه 11 دیماه سال 1388 00:55
سلام خدا عمرا باورت نمیشه یه هفتس همش در مورد اتفاقایی که واسم افتادم فکر می کنم ... همش میخندم به دنیات ! به حکمی که در مورد من داری اجراش می کنی ! همش میخندم ، به خودم ... به چیزی که فکر می کردم و چیزی که تو واقعیت اتفاق افتاد ... باشه قبول ... من خر ، فک کردم داری کمکم می کنی به اون چیزی که دوس دارم برسم .. او کی...
-
نُهُم .
پنجشنبه 10 دیماه سال 1388 21:52
۹اُم این ماه هم گذشت ...
-
و زمانی که ...
چهارشنبه 9 دیماه سال 1388 22:10
و زمانی که عقل ها تحت فرمان قرار میگیرند و انجام میدهند ، آنچه چند روز ، آن هم به صورت شبانه روز در تلوزیون ، رادیو ، روزنامه ها یی که کاغذ حرام می کنند تبلیغ می شود . و بخش نامه هایی که میفرستند برای ادارات دولتی که بیایید و فلان کنیدو پایگاه های بسیج که اینگونه تجمعات برایشان حق ماموریت حساب می شود و آن هایی که در...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 7 دیماه سال 1388 23:21
در جست و جوی آنم که آنم آرزوست ... گناه من نیست ، کار دله ... بهش میگم نمیتونی عین بچه آدم بشینی منطقی قضیه رو با عقلم حل کنی .. میگه نُچ ! ... خره دیگه ... کسی دل اضافی برای عمل پیوند و تعویض نداره ؟ فک کنم دلمو باید بدم با زباله های هسته ای دفن کنن .
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 7 دیماه سال 1388 01:10
یک مرد بی فریاد نتوانم بود ...
-
صداهای نخراشیده ، این روزها
جمعه 4 دیماه سال 1388 12:53
این روزا اصلا نمیتونم صدای مداحی ها رو تحمل کنم ! خوب اگه موسیقی حرامه ، صدای خشن و مسخره این مداح ها که با سیگار ، مواد و قلیون سر پا میمونه و کلا کفر از سر و روش میباره که بدتره ... یارو تا قبل محرم ساسی مانکن گوش میده تو محرم هم مداحی های با ریتم سنگین تو ماشینش میذاره و بازم سیستمشو به رخ می کشه ! تولدا ، عیدا و...
-
ایهیم ، امروز 2 دی
پنجشنبه 3 دیماه سال 1388 00:36
سلام بلاگ اسکای عزیز ، خودت خوب میدونی خیلی از چیزایی که امروز بهشون رسیدم به خاطر توئه ... خداییش 6 سال رفیق بودی برام ، البته بیش تر فک کنم ، 7 سال امروز از صبح بیرون بودم ، خیلی دلم میخواست بنویسم ، همینجا ... اما دوست نداشتم ... واااای خدای من ! این عکس العمل من به ماشینیه که امروز برای خرید انتخاب کردم و پسندیدم...
-
به همین آسونی
سهشنبه 1 دیماه سال 1388 11:29
به همین آسونی ... مث افتادن برگ
-
یه شب متفاوت
سهشنبه 1 دیماه سال 1388 00:07
مباااارکه ! چی ؟! یلدا دیگه ! آها .. یعنی اوهوم ... مسئول خرید یلدای امسال ممل بود ، یه آدم اقتصادی به تمام معنا ، مثلا آجیل دقیقا به اندازه ای میگیره که امشب تموم شه :)) یه هندونه کوچولوی باحال هم گرفته بود که در عین حال قرمز و شیرین بود و کلی چسبید ... چای و خنده ها و دور هم بودن های یلدا فرق می کنن ، مخصوصا اون...
-
گرگ باش
یکشنبه 29 آذرماه سال 1388 00:33
میدونی دقیقا همین الان که دراز کشیده بودم به چی پی بردم ؟! به این که ... من نباید به قدرتم تو شناخت افراد شک می کردم ... درست تشخیص داده بودم. حتی خودمم باورم نمیشد که واقعیت چیز دیگه ایه ... من همچنین دقیقا پی بردم به این نکته که اینجا قانون جنگل حکم می کنه ... گرگه میخواد تو رو بخوره ، کاری نداره تو دوس نداری خورده...
-
امروز ، با شاسی بلند ها در سوهانک
جمعه 27 آذرماه سال 1388 21:35
خدا رو شکر برنامه امروز خیلی خیلی خیلی خوب و عالی برگزار شد . اولش ۱۰ تا ماشین شاسی بلند از همه برند ها رو دعوت کرده بودیم که ۴تاشون یا جا زدن یا مشکلی براشون پیش اومد کع البته من با جا زدن بیش تر موافقم چون وقتی بارون تهران رو دیدن پیش خودشون گفتن به به ، دیگه سوهانک چه خبره ! اصل برنامه از پیشنهاد ناقص افشین شروع شد...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 27 آذرماه سال 1388 21:15
اعتقاد بر باد رفته . آه ...
-
از مخاطب خاص تا دوران کودکی ...
چهارشنبه 25 آذرماه سال 1388 23:41
سلام آدم هیچوقت از پایین اومدن خوشحال نمیشه ، مطمئنا وقتی نزول میکنه به زمان احتیاج پیدا می کنه تا بتونه خودشو بسازه ، حالا بستگی داره با مخ خورده باشه زمین یا تونسته باشه جلوی ضربه رو بگیره ... از مخاطب خاص تا یه رویا ، نمیتونم دوران 5 ماهه دوستیمونو توصیف کنم ... قدر هر لحظشو دونستم و پشیمون نیستم ... به قراری هم که...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 25 آذرماه سال 1388 13:06
آه ... :( در اوج ِ بی اوجی Alone again, naturally
-
من به قانون جاذبه اعتقاد دارم !
چهارشنبه 25 آذرماه سال 1388 00:57
سلام نمیتونم خودمو کامل توصیف کنم ... همین بس که از تجریش تا میرداماد رو پیاده اومدم ، قبلشم کل پاساژ های تجریش رو گشتم . تصمیم ها ،گزینه ها ، انتخاب ها و حرفای زیادی دور خودم چیدم ، موندم چجوری و کدوم یکیشونو انتخاب کنم که زندگی که ماشاالله خوبه از این بهتر شه ، خدایا اگه من بنده ی بدیم تو بزرگی کن و تو این برهه...
-
نسیم باش ...
سهشنبه 24 آذرماه سال 1388 10:54
گشتن تو وبلاگا رو دوس دارم به شرط اینکه همش شعرای عاشقانه و دپرشن موضوع اصلیشون نباشه ، امروزم دشت من از وبلاگ گردیم این جمله بود : ساقه شکستن قانون طبیعت است ; تو ، نسیم باش و نوازش کن . آه ...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 23 آذرماه سال 1388 18:39
باید هر جوری شده ۲ تومن جور کنم ... :((
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 23 آذرماه سال 1388 17:49
به تو مدیونم ... و همچنان خدا رو شکر
-
یه حسی دارم مثل ...
دوشنبه 23 آذرماه سال 1388 00:09
یه حسی دارم مثل : - عکس گرفتن تو یه جایی که همه تو چشمات نگاه می کنن نمیتونی یه ژست آدم حسابی ای تو عکس داشته باشی - تو سینما وقتی صندلی هاش راحت نیستن مجبوری هی جابجا شی و کلا هیچ چی از فیلم نفهمی - ساعت ۱۲ شب به بعد باشه و بدجوری هوس Infected Mushroom کرده باشی و در عین حال هدست هات هم کار نکنن - برنامه ریزی کری...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 20 آذرماه سال 1388 19:47
الف - شین - کاف : اشک و (یا) کاش ...
-
سبز ، خنک
جمعه 20 آذرماه سال 1388 19:45
یاد سفر بهار افتادم یه مسیر سبز ، وسط راه تپه هایی بودن که دوست داشتم پشتشون رو ببینم اما انقدر زیاد بودن فرصت نمیشد و باید به مسیر ادامه میدادم ، فکر نمیکنم هیچ وقت مثل اون موقع از خودم بی خود شده باشم ... یه جایی انقدر آب سرد بود که مسابقه گذاشتیم هر کی بتونه 5 تا سنگ از تو آب برداره برندس ، و من برداشتم و تا یه...
-
الاغ خوشبخت ...
جمعه 20 آذرماه سال 1388 02:50
روستایی های ایران معمولا در درجه اول خیلی به حیواناتشون اهمیت میدن ، در درجه دوم به زراعتشون ، در درجه سوم به تجهیزات کشاورزی و دامداریشون و در درجه آخر اگه چیزی موند به خودشون . یکی که رفت و اومدی به روستاها نداره (زیاد)شاید فک کنه دوره حمل بار با الاغ تموم شده و ماشینا جایگزینشون شدن اما نه ، وضع همون وضع 50 سال...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 18 آذرماه سال 1388 23:35
Just a little bit of misunderstanding ?